یک ساعته. به درازی یک ساعت. به مدت یک ساعت. (ناظم الاطباء). زمان اندک: تو یک ساعت چو افریدون به میدان باش تازان پس به هر جانب که روی آری درفش کاویان بینی. سنائی. - صحبت یک ساعت، گفتگوی در مدت یک ساعت. (ناظم الاطباء). گفتگوی نه بس دراز. - یک ساعت پرداختن، در مدت یک ساعت به انجام رسانیدن. (ناظم الاطباء). ، زمان ناپایدار و فانی. (ناظم الاطباء)
یک ساعته. به درازی یک ساعت. به مدت یک ساعت. (ناظم الاطباء). زمان اندک: تو یک ساعت چو افریدون به میدان باش تازان پس به هر جانب که روی آری درفش کاویان بینی. سنائی. - صحبت یک ساعت، گفتگوی در مدت یک ساعت. (ناظم الاطباء). گفتگوی نه بس دراز. - یک ساعت پرداختن، در مدت یک ساعت به انجام رسانیدن. (ناظم الاطباء). ، زمان ناپایدار و فانی. (ناظم الاطباء)
در مدت یک ساعت. در مدتی معادل یک ساعت. در همان یک ساعت. در زمان اندک: پلنگ گفت اگر مراهزار جان باشد فدای یک ساعته رضا و فراغ ملک دارم. (کلیله و دمنه). کریم به یک ساعته دیدار و یک روزه معرفت انواع دلجویی و شفقت واجب دارد. (کلیله و دمنه)
در مدت یک ساعت. در مدتی معادل یک ساعت. در همان یک ساعت. در زمان اندک: پلنگ گفت اگر مراهزار جان باشد فدای یک ساعته رضا و فراغ ملک دارم. (کلیله و دمنه). کریم به یک ساعته دیدار و یک روزه معرفت انواع دلجویی و شفقت واجب دارد. (کلیله و دمنه)